English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (6886 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
power plant U مرکز تولید نیرو
power plants U مرکز تولید نیرو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
generation U تولید نیرو
energy production U تولید نیرو
generations U تولید نیرو
energy plant U کارخانه تولید نیرو
power generating plant U تاسیسات تولید نیرو
factories U مرکز تولید
factory U مرکز تولید
generates U حاصل کردن تولید نیرو کردن
generated U حاصل کردن تولید نیرو کردن
generating U حاصل کردن تولید نیرو کردن
generate U حاصل کردن تولید نیرو کردن
service peculiar U امور اختصاصی یک قسمت یایک نیرو مخصوص یک نیرو
medical assemblage U مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
centrifugal U با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
weather central U مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
transducer U دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
provision center U مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
center mark U علامت مرکز نشانه مرکز
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
collision parameter U در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
pilot line operation U کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
embryophyte U گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
components U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods U هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconding U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
whole blood center U مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
euler theorem U در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads U هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
army operations center U مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
battery control central U مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
increasing cost industry U حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar U روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
derived demand U تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
declassified cost U هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem U شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
matrix U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
spermary U غده تولید کننده منی محل تولید منی
family U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism U نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
full U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
fullest U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap U شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
half U جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
zipping U نیرو
zip U نیرو
sapless U بی نیرو
gut U نیرو
high-powered U پر نیرو
energies U نیرو
gutting U نیرو
guts U نیرو
tucks U نیرو
energy U نیرو
tucking U نیرو
power U نیرو
equipotential U هم نیرو
troop carrier U نیرو بر
sinewless U بی نیرو
powered U نیرو
powering U نیرو
powers U نیرو
PR U نیرو
equipollent U هم نیرو
forcing U نیرو
zipped U نیرو
fibreless U بی نیرو
tuck U نیرو
loads U نیرو
vis U نیرو
line of force U خط نیرو
life blood U نیرو
vim U نیرو
load U نیرو
zips U نیرو
pep U نیرو
tonus U نیرو
thrust U نیرو
thrusting U نیرو
thrusts U نیرو
force U نیرو
vigor U نیرو
letter of attorney U نیرو
vigour U نیرو
strengths U نیرو
strength U نیرو
leverage U نیرو
forces U نیرو
blood U نیرو
puissance U نیرو
materials U نیرو
material U نیرو
invigorating U نیرو بخش
prosternation U تحلیل نیرو
couples U زوج نیرو
bandeung ryouic U نیرو- واکنش
incapacitated U بی نیرو ساختن
armies U نیرو زمینی
application of a force U کاربرد نیرو
on one's/its last legs <idiom> U نیرو وسودمندی
application of a force U فرود نیرو
incapacitates U بی نیرو ساختن
army U نیرو زمینی
incapacitate U بی نیرو ساختن
extend U باحداکثر نیرو
forces U بردار نیرو
extends U باحداکثر نیرو
forcing U بردار نیرو
extending U باحداکثر نیرو
force U بردار نیرو
couple U جفت نیرو
couple U زوج نیرو
incapacitating U بی نیرو ساختن
coupled U جفت نیرو
coupled U زوج نیرو
couples U جفت نیرو
resultant of force U برایند نیرو
emphasized U نیرو دادن به
load factor U ضریب نیرو
load spread U انتشار نیرو
ti lift one's head U نیرو گرفتن
superpowers U ابر نیرو
superpower U ابر نیرو
lines of force U خطوط نیرو
life force U زیست نیرو
refreshment U نیرو بخشی
instinct with force U نیرو یافته
emphasize U نیرو دادن به
emphasising U نیرو دادن به
emphasises U نیرو دادن به
invigorate U نیرو دادن
emphasised U نیرو دادن به
juice up U نیرو و جان به
mechanics U نیرو برد
breath U نیرو جان
mecanical advantage U نیرو دهی
energising U نیرو بخشیدن
order of battle U ترتیب نیرو
energises U نیرو بخشیدن
energised U نیرو بخشیدن
impoverishing U بی نیرو کردن
impoverishes U بی نیرو کردن
impoverished U بی نیرو کردن
afforce U نیرو دادن
energize U نیرو بخشیدن
energizes U نیرو بخشیدن
nervine U نیرو بخش پی
mechanical disadvantage U نیرو گیری
weakens U کم نیرو شدن
weakening U کم نیرو شدن
weakened U کم نیرو شدن
weaken U کم نیرو شدن
moment of a force U گشتاور یک نیرو
moment of force U گشتاور نیرو
energizing U نیرو بخشیدن
impoverish U بی نیرو کردن
powered U قدرت نیرو
field of force U میدان نیرو
breaths U نیرو جان
power U قدرت نیرو
powered U توان نیرو
powering U توان نیرو
powering U قدرت نیرو
powers U توان نیرو
tuck U نیرو روحیه
powers U قدرت نیرو
refreshments U نیرو بخشی
entireforce U کلیه نیرو
tucking U نیرو روحیه
tucks U نیرو روحیه
power U توان نیرو
dynamometer U نیرو سنج
torque U گشتاور نیرو
heam yoei vooly U نظریه نیرو
might U نیرو انرژی
ground state U کمترین نیرو
powerlessly U با نداشتن نیرو
power system U شبکه نیرو
power mains U شبکه نیرو
generating plant U پست نیرو
super power U ابر نیرو
power down U قطع نیرو
pound force U پوند نیرو
emphasizing U نیرو دادن به
emphasizes U نیرو دادن به
force field U میدان نیرو
force constant U ثابت نیرو
world power U جهان نیرو
producers burden of tax U بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
acopon U داروی نیرو بخش
pep U چالاکی نیرو دادن
brawn U نیرو نیروی عضلانی
deployment U به کاربردن نیرو تفرقه
Recent search history Forum search
1حرف زوری به انگلیسی
1Vintage style
2تعریف فونتیک چیست؟
1Rotating machinery capable of supplying or absorbing real and reactive power in any of a number of operating quadrant combinations.
1Oem
1Capacitated production facility
0تابع تولید همگن چیست؟
0نوشتن صحیح تولید برتر
0مرکز خرید می خواهم بروم
0lot number
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com